نماز جمعه اقامه شده در مرکز اسلامی هامبورگ

«بسم الله الرحمن الرحيم» الحمدُلله الذي هَدانا لحمدِه و جعلنا مِن أهله لِنكونَ لِإحسانِه مِنَ الشاكرين و ليَجزِينا علي ذلكَ جَزاءَ المحسنين. (قسمتي از تحميديهء دعاي 44 صحيفهء مباركهء سجاديه) عبادالله اوصيكم بتقويَ الله، خودم و شما را به پرهيزكاري و تقواي الهي توصيه مي كنم. به فرمودهء حضرت امير (ع) اي مردم آگاه باشيد و به هوش! كه گناهان چون اسبهاي سركشند كه هر كس بر آنها بنشيند با سر در جهنم فرو خواهد افتاد و تقوي و پرهيزكاري اسبهاي راهوار هستند كه مطمئن و سلامت شما را به بهشت و رضوان الهي وارد خواهند كرد.

پس اي صاحبان فكر بدانيد كه بر چه مَركَبي سوار شويد. موضوع بحث ما تكبر بود و در جلسهء گذشته رواياتي را در اين خصوص تقديم شما عزيزان و نمازگزاران كردم. آخرين مطلب در خصوص خطبهء قاصعه حضرت علي (ع) بود و در پيرامون آن كلام يك نكته گفته شد و اينك نكتهء دوم از آن سخن: ابتلاء (آزمايش الهي) به امور مجهول العلّة! نكتهء دومي كه مي خواهم از فرمايش ذكر شدهء امام علي (ع) استفاده كنم اينست كه گوئي حضرت، اشارهء به يك سنت الهي دارند كه فراتر از واقعهء خلقت آدم (ع) و ماجراي ابليس است و آن اينكه فرمود: «ولكنّ الله سُبحانَه يبتلي خَلقَهُ ببعضِ ما يجهلون أصلَهُ تمييزاً …» خداوند بندگانش را به برخي امور مي آزمايد كه نسبت به اصل علّت ها و تمام حكمتهاي آن جاهل هستند. بدين جهت كه فرمانبران و اطاعت ورزان را از غير فرمانبرداران تشخيص دهد و استكبار و برتري جويي را از آنان بزدايد (نَقْياً للإستكبارِ عَنهُم) مي دانيد كه بسياري از عباداتي كه انجام مي دهيم بخشهايي از حكمتهاي آن و دلايل آن براي ما روشن است، هر چند كه تمام دلايل و حكمتهاي عبادات (كه از آن به علّت تعبير مي شود) براي ما روشن نيست. يعني مثلاً براي عبادتي مثل روزه اين مقدار مي دانيم كه با روزه گرفتن درد گرسنگان و تشنگان و فقراء را بهتر درك مي كنيم، با روزه گرفتن سلامت جسمي پيدا مي كنيم، با زكات فطره در پايان ماه رمضان به ياريِ اقتصادي فقرا و نيازمندان مي پردازيم و … اما نه همهء حكمتها و دلايل روزه منحصر و محدود به اين مواردي است كه ما مي دانيم يا برخي از آنها را در روايات براي ما بيان كرده اند و نه همهء عبادات مثل روزه وجوهي از حكمتهاي آن براي ما مكشوف (آشكار) است. مثلاً اينكه چرا بايد نماز بخوانيم. آنهم به اين صورت و در اين اوقاتِ مشخص؟ چرا نماز صبح بايد 2 ركعت باشد آنهم فقط از هنگام طلوع فجر تا دميدن خورشيد؟ چرا گوشتي كه مي خوريم بايد ذبيحه باشد و حتماً با آدابِ خاص كشته شده باشد؟ چرا ازدواج كردنمان بايد با خواندن صيغه و عقدِ خاصّي باشد؟ و چرا و چرا و چرا؟ … از آنطرف بگويم: مگر نمي شود همان نماز صبح را كه دو ركعت است تا قبل از اينكه ظهر شود خواند؟ و آيا اصلاً نماز مگر براي نمايش عبادت و عبوديت نيست چرا ما به جاي اذكارخاص هر كس به هر شكلي كه خواست سر به سجده نمي گذارد يا تمركز نمي كند، يا مگر خدمت به خلق عبادت نيست؟ ما مي رويم حلوا مي دهيم و كمك مي كنيم به جاي نماز! يا مگر گوشت ذبيحه كه با نام خدا و رو به قبله حيوان كشته شده با گوشت ديگر چه فرقي دارد. اگر مي گويي خون كامل بايد خارج شود بسيار خوب از همان جايي كه مي گوييد مي بريم ولي بدون بسم الله و بدون رو به قبله بودن، گوشت كه همان گوشت است! ازدواج كه ازدواج است اين يك جمله عقد ديگر چيست؟! و مطالبي از اين دست. همهء اين موارد در واقع مصاديقي است از آن جمله كه «ولكنّ الله سبحانه يبتلي خلقَه ببعضِ ما يجهلونَ أصْلَه» اساساً آزمايشِ اصلي اينجا معنا مي دهد. تسليمِ واقعيِ خداوند بودن در اين موارد مشخص مي شود. تكبّر نداشتن و فرمانبرداري حقيقي در اين عبادات و انجامِ دقيقِ اين عبادات است و در يك كلام مي توانم بگويم عاشقيِ واقعي اينجا رخ مي نمايد. اصلاً ما براي چه عبادت مي كنيم كه بگوييم چرا دو ركعت باشد يا سه ركعت و چرا قبل از طلوع آفتاب باشد يا بعد از آن؟ عبادت و بندگي ما براي كيست و براي چيست؟ اگر براي اوست و كاري نمي كنيم مگر براي حضرت دوست. پس او كه چنين گفته و چنين خواسته من هم همان را مي كنم و «پسندم آنچه را جانان پسندد» عبادت اگر براي اوست، پس او تعيين مي كند كه چگونه باشد نه اينكه من عبادتِ او را تعيين كنم. اگر زندگي ام و روش حياتم را مي خواهم به خالقم بسپرم – كه مي دانم خالقِ من، عاشقِ من است و مرا دوست دارد و خير و سعادت مرا مي خواهد – پس در آنچه كه مي دانم و نمي دانم، ولي او گفته كه چنان باشم، طبقِ گفتهء او حركت مي كنم. اين آزمايش كه تو از همهء ماجراي دستوري كه به تو داده شده با خبر نيستي آزمايش واقعي است. وقتي مي بيني در ظاهر، آدم از گل است و در مقابل امر الهي مخالفت مي كني و مي ايستي و مي گويي «من» از آتشم و او از خاك و «من» برترم از او و سجده نمي كنم، يعني اين عبادت واين سجده را من نمي فهمم و بنابر اين چون اينطور مي فهمم كه من بالاترم پس سجده نمي كنم و اين يعني تكبّر در مقابل خداوند و يعني «من» در مقابل «من» الهي كه بزرگترين است. اين يعني نقص در عاشقي. هر كس در عبادات من و نيم مني در مقابل خداوند داشته باشد، گردنكشي كرده و استكبار ورزيده و از جرگهء عبادت كنندگان و فرمانبرداران خارج شده است. اين تكبّر يعني من مي گويم كه اينچنين باشد نه اينكه تو چه مي خواهي و تو چه مي پسندي تا همان باشم. به تعبير شيرين مولوي كه ماجراي آن مدعيِ عشق را مطرح مي كند و مي گويد آمد درب خانهء يار را زد. از پشت درب يار گفت: كيست؟ گفت: «منم» و معشوق پاسخ داد برو كه وقتِ آمدنت نيست و تو هنوز در عاشقي خامي و پخته نشدي. آن عاشق رفت و سالياني در آتش هجر و فراق سوخت و پختهء در شعله هاي حرمان و دوري شد و بازگشت. درب خانهء يار را زد. دوباره معشوق گفت كيستي و آن عاشق با ترس و لرز و ادب گفت در پشت درب هم تويي. و معشوق گفت حال كه در پشت درب هم تويي، من بايد پيش من باشد نه در دو سرا. دو من در يك سرا جمع نمي شود ولي تو كه خود من هستي و فانيِ در من شده اي جايگاهت درون خانه و سرايم است: از زبان شيرين مولوي بشنويم: آن يكی آمد درِ ياري بزد گفت يارش كيستي اي معتمد گفت من، گفتش برو هنگام نيست در چنين خواني مقامِ خام نيست خام را جُز آتشِ هجر و فراق كِي پزد كي وا رهاند از نفاق رفت و آن مسكين و سالي در سفر در فراق دوست سوزيد از شرر پخته شد آن سوخته پس باز گشت باز گرد خانهء انباز گشت حلقه زد بر در به صد ترس و ادب تا بنجهد بي ادب لفظي ز لب بانگ زد يارش كه بر در كيست آن گفت بر در هم تويي اي دستان گفت اكنون چون مني اي من در آي نيست گنجايي دو من را در سراي در ماجراي ابليس پس مي بينيم كه اين من گفتن و كبر باعث معصيت بزرگ خداوند شد و سرچشمهء اين سرپيچي در مقابل امر خداوند همين تكبر و كبر ورزي بود. اينكه حضرت علي (ع) در خطبهء قاصعه مي فرمايد «عبرت بگيريد از اين ماجراي ابليس …» يعني همين كبر مي تواند در موارد مشابه هم چنين پيامدي در گناه و معصيت داشته باشد. چنانكه حضرت علي (ع) در جملهء ديگري به صراحت مي فرمايند: «اِحذَرِ الكِبْرَ فإنَّهُ رأسُ الطُّغيان و مَعْصِيَة الرّحمن» (غرر الحكم) از تكبّر بپرهيزيد كه سر آغاز طغيانها و معصيت و نافرماني خداوند رحمان است. رابطهء عقل و كِبر بنا به آنچه كه گفتيم روشن است كه كسي كه تكبر مي ورزد همانند كسي كه گرفتار عجب است در خودشناسي و خداشناسي اش ناقص است و كسي كه از خرد و عقل خود استفاده كند و بهره گيرد هيچگاه دچار كبر نمي شود. اين معني و مفهوم را به زيبايي در برخي از روايات اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) مي بينيم. از جملهء اين روايات سخني است از امام باقر (ع) كه مي فرمايد: «ما دَخَلَ قَلْبَ امْرِءٍ مِنَ الكِبْرِ إلاّ نقصَ مِن عَقْلِه مثلُ ما دَخَلَهُ مِن ذلِك، قَلَّ ذلِكَ أو كَثُرَ» (در قلب هيچ انساني چيزي از كبر وارد نمي شود مگر آنكه به همان اندازه از عقلش كاسته شده باشد، كم باشد يا زياد.) يعني به ميزان كبر داشتن و كبر ورزيدن از عقلش كاسته مي شود. بنابر اين بين ميزان كبر و درجهء عقل تناسب معكوس برقرار است و هر چه كبر افزون شود از عقل كاسته مي شود. حضرت علي (ع) هم با اشارهء به همين تناسب مي فرمايند: «شَرُّ آفاتِ العَقل الكِبْرُ» (بدترين آفتهاي عقل تكبّر است.) [غرر الحكم] اميدوارم خداوند ما را از شرّ اين آفت برهاند و عقل و حكمت را از سرچشمه هاي نورانيش بر جان و ذهن ما جاري سازد. ادامهء بحث كبر را در جلسهء آينده تقديم خواهم كرد. ارزش و منزلت زن امروز در هماهنگي با ساير مسلمانان و به مناسبت 25 نوامبر كه روز محكوميت خشونت عليه زنان ناميده شده و از ما نيز درخواست شده كه مطالبي را در اين خصوص اشاره كنيم مطالبي را عرض مي كنم. البته ما در اين مركز و مسجد به مناسبتهاي مختلف مانند ولادت حضرت صديقهء طاهره فاطمة الزهرا (س) در خصوص مقام و ارج شخصيت زن سخن گفته ايم. شخصيت و مقام زن در اسلام بسيار ويژه و ارجمند است. خداوندي كه خالق همهء انسانهاست در قرآن كريم مي فرمايد: «انا خلقناكم من ذكرٍ و اُنثي و جعلناكم شعوباً و قبائلَ لتعارفوا إنّ اكرمكم عندالله أتقكُم» (حجرات/ 13) يعني ما همهء شما را از يك زن و مرد آفريديم و آنگاه شما را شعبه ها و فرقه ها و اقوام مختلف گردانيديم تا يكديگر را باز شناسيد. همانا بزرگوارترين و پر ارج ترين شما نزد خداوند پرهيزگارترين و با تقوي ترين شماست. اين آيهء شريفه به روشني بيان مي دارد كه جنسيت (زن يا مرد بودن) و نيز نژاد (قوم و قبيله) هيچ دخالتي در ارزش گذاري انسانها ندارد. نه زن بر مرد و نه مرد بر زن برتري شخصيتي نزد خداوند ندارد نه يك نژاد بر نژادهاي ديگر و اقوام ديگر. ارزش واقعي در داشتن خصائل انساني است. در تقوي پيشگي و پرهيزكاري است. از سوي ديگر مي توان از اين آيه استفاده كرد كه هم زن و هم مرد و نيز همهء نژاد ها و اقوام و شعبه هاي از مردم مي توانند به آن كرامت و بزرگواري انساني دست يابند. خداوند در قرآن كريم وقتي بزرگترين پاداشها، بزرگترين سعادتها و خوشبختيها را كه ذكر مي كند، تصريح مي كند كه هر كدام از شما چه زن و چه مرد باشيد و اين مراحل را طي كنيد و اين مقدمات را داشته باشيد به آن خوشبختي و سعادت دست مي يابيد: «مَن عَمِلَ صالحاً من ذكَرٍ أو اُنثي و هوَ مؤمنٌ فَلَنحيينَّهُ حيوةً طيّبة و لنجزيَنَّهُم أجْرَهُم بِأَحْسَنِ ما كانوا يعمَلوُن» (نحل/ 97) هركس از زن و مرد كار نيكي را انجام دهد در حاليكه به خداوند ايمان داشته باشد ما او را در زندگاني پاك و سعادت و خوشبختي دائمي برقرار مي گردانيم و اجر و ثوابي بسيار بهتر از آن عمل نيكي كه انجام داده به او عطا مي كنيم. مشابه همين مضمون را در سورهء غافر آيهء 40 مي بينيم كه خداوند مي فرمايد هر كه از زن و مرد عمل صالحي به جاي آورد و به خداوند ايمان داشته باشد آنان در بهشت جاودان وارد مي شوند … پس براي سعادتمند شدن و براي پيمودن پله هاي ترقي هيچ تفاوتي ميان زن و مرد نيست و هر دو مي توانند و بلكه بايد تلاش كنند تا به اوج قله هاي انسانيت برسند. جنسيت و زن و مرد بودن از نظر اسلام نه عامل و نه مانع رسيدن به ارزشهاي بالاي انسانيت و معنويت است. جنسيت لازمهء حيات و دستگاه خلقت است. زن و مرد در اسلام از لحاظ شخصيت با جنس خود اندازه گيري نمي شود كه بگوييم زن برتر است يا مرد. ميزان وجود خصائل انساني در زن و مرد است كه ارزش و شخصيت انسانها را مشخص مي كند. متأسفانه برخي با قائل بودن برتري مرد بر زن در طول تاريخ زن را به اسارت كشيده و او را حقير پنداشته اند و با اين نگاه غير انساني و غير الهي به او توهين و خشونت روا داشته اند. در هر قطعهء از تاريخ اين نگاه غلط يك نمود و جلوه اي داشته است. يكموقع او را با برده كشي و محروم كردن از حقوق اجتماعي تحقير كرده اند و در مقطع ديگر با تحقير مدرن و خشونت مدرن او را در حدّ كالاي بي ارزشي براي سكس و تجارت بهتر و پر سودتر كالاها و… او را تحقير كرده اند. اين افراطِ مرد سالارانه متأسفانه در دهه هاي اخير با بحران ديگر و تفريط زن سالاري و فمينيسم ظهور يافته است كه قائل به برتري زن بر مرد شده و گويي ميخواهد خيانت و اشتباه بزرگ مرد سالاري را با اشتباه ديگر برتري زن بر مرد پاسخ دهد و اين در واقع بيرون آمدن از يك چاه و افتادن در چاه ديگر است! در اسلام انسان بودن مهم است. چه زن هستيم و چه مرد بايد بدانيم كه انسان هستيم و ارزشهاي انساني را پاس بداريم. به همين جهت است كه در اسلام همانگونه كه به زن سفارش مي كند در شوهرداري خود خوب تلاش كند به مرد هم سفارش اكيد مي كند كه زن داري خوب و شايسته اي داشته باشد و نسبت به همسر و خانوادهء خود احترام و توجه شايسته اي داشته باشد. زن مظهر لطافت آفرينش است چنانكه حضرت علي (ع) مي فرمايند: «إنّ المرأةُ ريحانة» زن گُل است و لطيف و گُل دوست داشتني و نگاه داشتني و پاسداشتني است. «گل عزيز است غنيمت شمرديدش صحبت!» بنابر اين خشونت عليه زن يعني خشونت عليه انسانيت و اقدام به اين خشونت و تحقير از هر نوع سنتي و مدرنش كاري غير انساني، غير ديني و غير اخلاقي است و معصيت خداوند است. كلام خود را با اين جمله از پيامبر به پايان مي برم. رسول گرامي اسلام حضرت محمد (ص) مي فرمايند بهترينِ شما آنكسي است كه بهترين برخورد و رفتار را با خانواده خود يعني زن و فرزندانش دارد. اميدوارم خداوند به ما توفيق بهترين بودنها را عنايت كند. در آستانه شهادت امام جعفر صادق (ع) قرار داریم .این ایام را هم به همه دوست داران خاندان اهل بیت تسلیت عرض می کنم... «و السلام»

 

شنبه، 16 آبان ماه ، 1388

  پیام های شما


  اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی





کلیه حقوق این سایت و مطالب ثبت شده محفوظ و متعلق به دکتر سید محمد ناصر تقوی است.
کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است. بازطراحی © 2024
طراحی سایت شخصی، راهکارنوین.