اسلام اروپایی ، نه اسلام در اروپا

اسلامِ اروپایی، نه اسلام در اروپا*

گفتگو با ماهنامه عصر اندیشه در باب اهمیت مخاطب‌شناسی برای تبلیغ اسلام در جوامع غربی. 

 


حجت الإسلام و المسلمين  دکتر سید محمدناصر تقوی دکترای اندیشه سیاسی از دانشگاه امام صادق (ع) دارد و سطوح عالی حوزوی را نیز در حوزه علمیه قم طی کرده است. وی تا پایان سال 1382 علاوه بر پژوهش و تدریس در دانشگاه، به همکاری علمی با مراکز تحقیقاتی و عضویت در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اشتغال داشت. از سال 1383 به کشور آلمان عزیمت نمود و فعالیتهای تبلیغی خود را به عنوان معاون مرکز اسلامی هامبورگ آغاز کرد و طی سال¬های حضور در این کشور عهده دار سمتهای گوناگونی همچون نایب رئیس اتحادیه اروپایی علما و تئولوگهای شیعه، مدرس و رئیس آکادمی اسلامی، نایب¬رئیس مجلس اعلای شیعیان آلمان، عضو هیأت مؤسس اتحادیه علمای شیعه و عضو شورای نظارت و داوری اتحادیه اروپایی علمای شیعه بود. وی هم¬اینک عضو هیأت علمی انستیتو الهیات صلح آلمان است. دکتر تقوی تا کنون چندین جلد کتاب از جمله حکومت و مصلحت، حکمت سیاسی در اندیشه ملاصدرا، سیاست در پرانتز،  دغدغه های شهر جهان، دین و بنیادهای دموکراتیک و دوام اندیشه سیاسی در ایران و نیز تعداد زیادی مقاله و پژوهش علمی را در موضوعات سیاسی و الهیاتی به رشته تحریر درآورده است. تجربیات ارزشمند حضور تقوی در آلمان و دیگر کشورهای غربی، بهانه ای بود تا  
با وی درباره وضعیت دین داری و جایگاه اسلام در اروپا به گفتگو بنشینیم.
==============

????در مورد موج گسترش و نفوذ اسلام در اروپا طی سا‌‌‌‌‌ل­های اخیر بحث‌های زیادی مطرح شد و بسیاری از رسانه‌ها یا تحلیل‌گران اروپایی از تهدید و خطر جدیِ قدرت‌گیریِ لجام­ گسیخته اسلام در اروپا متعاقب افزایش جمعیت مسلمانِ ساکن قاره سبز سخن گفتند و اصطلاحاتی مانند (Eurabia) ابداع شد که از احتمال عربی شدن اروپا حکایت داشت. شما به عنوان مُبلّغی که از نزدیک وضعیت اسلام در اروپا را لمس کرده‌اید، چقدر این فضاسازی‌ها علیه اسلام و مسلمانان را واقعی می‌دانید؟ آیا موج گسترش اسلام در اروپا به راستی آن­طور که گفته می‌شود سهمگین هست که بتواند طی سال‌­های آینده هویت اروپایی را به مخاطره اندازد یا بیشتر شاهد یک بازی رسانه‌ای با هدف اسلام‌­هراسی بوده‌ایم؟

???? توجه داشته باشید که همواره میان آمارهای رسمی و غیررسمی به‌­ویژه در خصوص شمار جمعیت اقلیت‌‌های دینی تفاوت وجود دارد. طبق آخرین آمارهای رسمی که متعلق به چند سال پیش است و شاید امروز اندکی دست‌خوش تغییر شده باشد، بین 50 تا 55 میلیون نفر در کل اروپا مسلمان هستند. از این تعداد، حدود 14 تا 15 میلیون نفر در کشورهای اصلی عضو اتحادیه اروپا زندگی می‌کنند. موضوع «یوربیا» که اشاره کردید، در ذیل همان القائات اسلام­‌هراسانه مطرح می‌شود که می‌خواهند اسلام را به عنوان خطری برای جوامع اروپایی نشان دهند. البته خود مفهوم «عربی‌شدن اروپا» نمی‌تواند چندان صحیح باشد، زیرا از کل جمعیت مسلمانان اروپا عده زیادی پاکستانی، ایرانی، ترک، افغان و... هستند.

لذا این ایده که توسط افرادی مانند برنارد لوئیس مطرح شد، اساساً ناشی از یک رویکرد بدبینانه و منفی و زنهاردهنده نسبت مسلمانان بود. زیرا اگر به آمار جمعیت مسلمانان هم استناد کنیم، مسلمانان حتی با وجود میزان بالای زاد و ولدشان به نسبت اروپایی‌ها، در خوشبینانه‌ترین حالت طی 40 تا 50 سال آینده حداکثر حدود 3 درصد ترکیب جمعیتی اروپا را تشکیل خواهند داد که چندان پدیده هراسناکی هم نیست. اما در راستای سیاست‌ اسلام‌هراسی می‌خواهند به ترس و نگرانی از حضور مسلمانان در اروپا  دامن بزنند. در این میان، ظهور جریان افراط‌‌گرایی به نام اسلام در قالب گروه‌­های تکفیری همچون داعش و نیز برخی رفتارهای ناصوابی که آگاهانه یا ناآگاهانه از سوی برخی اجزای جامعه مسلمانان در اروپا صورت می‌پذیرد، بهانه مؤثری را به دست اسلام­‌ستیزان اروپایی برای تصویرسازی منفی علیه اسلام می‌دهد. یعنی اقدامات تروریستی و خشونت‌آمیز داعش مصداق عینی و ملموس همین تصویر انتزاعی بود که تلاش می‌شد علیه اسلام در اذهان مردم اروپا شکل بگیرد.

????طی سال‌­های گذشته مفهومی تحت عنوان «اسلام اروپایی» (یورو اسلام) از سوی برخی متفکران اروپایی به‌عنوان راهی برای کنترل خطر اسلام در اروپا مطرح شده است که بر اساس آن تلاش می‌شود اسلام به‌نحوی در فرهنگ و ارزش­‌های غربی مُستحیل گردد که دیگر با مبانی تمدن غرب انطباق یابد و جنبه‌های معارض آن زدوده شود. آیا اصولاً اروپایی‌ شدن اسلام بدین شکل را امکان‌پذیر می‌دانید؟

????یقیناً اروپایی‌ کردن اسلام به این صورت که بخش‌هایی از آموزه‌های اصیل اسلامی را برای انطباق با فرهنگ اروپایی حذف کنیم یا تغییر دهیم قابل قبول نیست. اما زمانی که ما در مرکز اسلامی‌ هامبورگ مشغول بودیم، برای نخستین بار تلاش شد تا الگویی بومی و اصیل از زیست اسلامیِ «مسلمانان اروپا» ارائه گردد و به همین منظور بحث‌هایی در خصوص بومی‌سازی اسلام و فرهنگ اسلامی و تفاوت قائل شدن میان عناصر اصلی اسلام و فرهنگ عربی مطرح شد و بازتعریفی از مفهوم «اینتگراسیون» (همگرایی اجتماعی) که قابل فهم برای نخبگان آن جامعه بود ارائه دادیم که خلاصه‌­اش این است که جوهره و حقیقت اسلام در فرهنگ‌های مختلف عربی و غیرعربی می‌تواند تجلیات مختلفی داشته باشد. لذا این حقیقت واحد همان­گونه که مثلاً در ایران، شبه ­قاره، آفریقا و... حضور و سازگاری فرهنگی یافت، می‌تواند قدم به جامعه اروپایی بگذارد و بدون این­که ذره‌ای از عناصر ارزشیِ اصلی آن کاسته یا ضربه‌ای به مبانی آن وارد شود، با بسیاری از عناصر سنتی و فرهنگی اروپا امکان سازگاری داشته باشد. در این الگو دیگر نمی‌­توان مسلمانان را در اروپا و جوامع غربی دائماً به مثابه میهمانان و یا مستأجران مزاحم به شمار آورد و این نکته بسیار مهمی است که متأسفانه در طول سالیان مورد غفلت قرار داشته و همین بهانه و دستاویزی برای اعمال فشار و احیاناً محرومیت آن­ها از برخی حقوق اجتماعی شده است. در همان زمان براساس همین درک از ضرورت بومی‌­سازی و هویت‌­بخشی به مسلمانان و شیعیان اروپا، به لطف خداوند تجربه­‌های ماندگاری به ثبت رسید که تشکیل «مجلس اعلای شیعیان آلمان» و نیز نخستین تشکل سراسری شیعه در اروپا با نام «اتحادیه اروپایی علما و تئولوگ‌­های شیعه » از آن زمره‌­اند.
طبعاً در خصوص بومی‌­سازی، توجه به عناصر اصلی و ذاتی اسلام و تفکیک آن از فرهنگ عربی بسیار ضرورت دارد و این­ همان دانستن آن­ها هم ناصواب است و هم خطرناک! در خاطرم هست آیت‌الله قائم‌مقامی ریاست وقت مرکز اسلامی هامبورگ در اجلاس سران رهبران مذهبی با سران اروپا که در آن زمان برای نخستین بار در بروکسل تشکیل شد، بحثی را تحت عنوان «مسلمانِ اروپا، نه مسلمانان در اروپا» مطرح کردند که بسیار مورد توجه قرار گرفت. وقتی می‌گوییم اسلام در اروپا یا مسلمانان در اروپا، این تصور به ذهن متبادر می‌شود که مسلمانان به­ مثابه میهمانانی بیگانه و موقت در اروپا هستند که همواره ممکن است میزبان با آن­ها خداحافظی کند و الزامی هم به زیست همراه با تفاهم نخواهد بود. اما وقتی اسلام اروپایی یا مسلمانان اروپایی در نظر باشد، بدین معناست که می‌شود عناصر فرهنگیِ عربی، هندی، آفریقایی و.. را که لزوماً ربطی به حقیقت اسلام ندارد، کنار گذاشت و همان اسلام اصیل و حقیقی را حفظ کرد و آن را متناسب با جامعه اروپایی ارائه داد. لذا یک مسلمان اروپایی می‌تواند به‌سان مسلمانان در سایر جوامع زیست راستین اسلامی را در اروپا داشته باشد. بسیاری از مناسک و آیین‌­های فعلی اسلامی مانند عزاداری الزاماً از ابتدا و در صدر اسلام بدین شکل نبوده بلکه در طول تاریخ و تحت تأثیر فرهنگ و آداب برخی اقوام مثل عراقی‌ها به صورت کنونی درآمده است. لذا می‌توان میان این گونه شیوه‌­های فرهنگی با مناسک دینیِ پالوده از فرهنگ‌­ها که مربوط به آموزه‌­های اصیل اسلام است تفاوت قائل شد. بدین ترتیب در مفهوم «اسلامِ اروپایی» با قرائت و تعریفی که ارائه شد و در واقع تأویل «مسلمان اروپایی» است، یک مسلمان ساکن اروپا می‌تواند ضمن آن­که به عنوان شهروند درجه یک از تمامی حقوق برخوردار است، در عین حال در یک درک متقابل با دیگر افراد جامعه زندگی کند و دیگران نیز به او به چشم بیگانه‌ای نمی­‌نگرند که اقامت موقت دارد و موجودی سنجاق شده به آن جامعه است.

????آیا استراتژی و برنامه مدونی برای تبلیغ اسلام در اروپا برای مقابله با موج اسلام‌­هراسی در سرلوحه کار نهادهای تبلیغی ما قرارداد یا این­که فاقد استراتژی مشخص تبلیغی هستیم و چه ­بسا بخشی از تصویر نامطلوب اسلام در اروپا ناشی از همین سوءتدبیرها و اشتباهات در امر تبلیغ است؟

????بدون تعارف باید بگویم متأسفانه خیر. ما در سطح کلان یک استراتژی حساب ­شده با برنامه و منسجمِ تبلیغی سراغ نداشتیم و نداریم که این دلایل مختلفی هم دارد. براساس تجربه شخصی‌­ام عرض می‌­کنم هرکجا پیام اسلام به دور از پیرایه و به درستی منتقل شده، خود به خود به جان مخاطب غیرمسلمان نشسته و تأثیرگذار بوده است. یعنی اگر منطق عقلانی و اعتدالی اسلام به شیوه صحیح معرفی گردد، به راحتی می‌تواند مخاطبین و گوش­‌های آماده شنیدن را مجذوب خود کند و فضای تبلیغی علیه اسلام را بشکند و شکستن این فضا در غرب کار چندان دشواری نیست، مشروط بر این­که زبان و روش آن را بشناسیم. لکن مع‌الأسف مجموعه تبلیغی ما فاقد نظام و تشکیلات متناسب برمبنای یک درک مشترک و واقع‌­بینانه برای حرکت در این مسیر است. گاهی اوقات فعالیت‌های تبلیغی نهادهای ما در اروپا با هدف نمایش به درون کشور و ارائه گزارش کار صورت می‌پذیرد و هرگز مخاطب اروپایی محور قرار نمی‌گیرد. در حالی­که در امر تبلیغ، مسئله توجه به زبان خاص مخاطب و اقتضائات و شرایط بومی، فرهنگی و اقلیمی آن منطقه اهمیت بسزایی دارد و بسته‌بندی‌های پیامی که می‌خواهیم عرضه کنیم باید به تناسب جامعه هدفْ متفاوت باشد. مثلاً ما نمی‌توانیم راهپیمایی روز قدس را به همان شکل که در دمشق و بیروت برگزار می‌شود، در برلین و پاریس و آمستردام برگزار کنیم. ما باید با مخاطب خاص خود مفاهمه برقرار سازیم و پیام خود مثلاً در موضوع فلسطین را به گونه‌ای بگوییم و به مخاطب خود تفهیم کنیم که برای او قابل فهم باشد.

در کنار عملکرد افراطیون به نام اسلام، بسیاری از اشتباهات و کج‌­سلیقگی‌های برخی مُبلّغین و نهادهای تبلیغی ما مانند مطرح کردن هولوکاست (که امری پذیرفته شده و قانونی در اروپاست) یا نماز جماعت خواندن وسط خیابان ـ به سبک آن­چه که مثلاً در روز عاشورا در ایران انجام می‌­شود ـ  بعضاً طی سال‌­های اخیر بهانه‌هایی را به گروه‌های افراطی و ناسیونالیست (مثل حزب «آ اف دِ» و جنبش «پگیدا» در کشورهایی مانند آلمان) داده تا علیه اسلام و مهاجرین مسلمان به فضاسازی گسترده و تحریک افکار عمومی بپردازند. در حالی که اگر ما متکی بر یک استراتژی مشخص، مانع از بروز این سوءبرداشت‌ها شویم، راه بر بسیاری از موج‌سواری‌های ضد اسلامی بسته خواهد شد. امروز باید پرسید چرا عموم شهروندان جوامع غربی تفاوت چندانی میان داعش با دیگر گروه‌های اسلام‌گرا یا فرضاً مسلمانان ایران قائل نیستند؟ آیا همه تقصیر متوجه ضعف تحلیل و شناخت آن­هاست یا این ماییم که نتوانسته‌ایم با زبان ارتباطی مناسب و با شفافیت کافی و مرزبندی‌های روشن تفاوت خود را با قرائت انحرافی داعش به­‌گونه‌­ای بیان کنیم تا مخاطب غربی قادر به تفکیک باشد؟ پس قطعاً کوتاهی ما و آسیب و نارسایی در روش‌های تبلیغی ما نیز دخیل بوده است. ما می‌توانیم این شفافیت و مرزبندی را به حدی برسانیم که امکان چنین خلط و سوءتفاهمی به حداقل ممکن کاهش یابد.

صراحتاً بگویم کارهای موفقی هم که تاکنون انجام شده، تک‌­مضراب‌­هایی بوده که بعضاً قائم به افراد و شخصیت‌­ها بوده و استمرار نیافته­ است و برخاسته از یک استراتژی جامع نیست. برای مثال آیا صِرف آمار مسلمان شدن شماری از مردم اروپا نشانه موفقیت ماست یا باید پرسید در ادامه چه برنامه‌­ای برای آن­ها داریم و چگونه می‌خواهیم مبانی معرفتی و ارزشی‌ و گفتمان اسلامی را به آن­ها منتقل کنیم؟ پس مسلمان شدن اروپایی‌ها به تنهایی کافی نیست و در گام بعدی باید به این نهال رسیدگی شود و نیازهای معرفتی آن تأمین گردد. در این زمینه همچنان ضعف‌های بسیاری داریم و نتوانسته‌ایم معارف خود را به زبان مخاطب در اروپا ترجمه نماییم. طبعاً منظورم ترجمۀ صِرف گراماتیکی نیست! بلکه ترجمه به زبان قابل تفاهم برای مخاطبی است که در آن فضا رشد یافته و به تعبیر قرآن ترجمه به «لسان آن قوم» است که مختصات فکری و فرهنگی آنان را نیز ملحوظ می‌­دارد. از سوی دیگر باید گفت تعامل و انتقال تجربیات میان نهادهای تبلیغی و افراد صاحب تجربه نیز بسیار ضعیف است. نهادها عمدتاً به صورت جزایر متفرق عمل می‌کنند و اساساً هرگز نگاه سرمایه‌­ای به صاحبان تجربه وجود نداشته و ندارد.
➖⁣➖⁣➖➖➖⁣➖➖➖
 

  پیام های شما


  اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی





کلیه حقوق این سایت و مطالب ثبت شده محفوظ و متعلق به دکتر سید محمد ناصر تقوی است.
کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است. بازطراحی © 2024
طراحی سایت شخصی، راهکارنوین.